قسمت دوم:
تولی و تبری، توجیهی برای بددهنی و دشنام گویی
از همه آنچه که گفتیم اگر بگذریم، متأسفانه در جشنهایی که در این روز با شعار تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام شکل میگیرد شاهد نمایش حرکاتی و گفتارهایی هستیم که دل اهل بیت علیهم اسلام را میآزارد.
از همین روست که وقتی به نام ابراهیم بن ابی محمود به امام رضا، علیهالسلام، میگوید: یا ابن رسول الله! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمؤمنین، علیهالسلام، و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمیبینیم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت پس از توجه و تنبه دادن وی به گوش فراندادن و پیروی نکردن از هر سخنی فرمودند:
«ای ابن ابیمحمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کردهاند:1. غلو، 2. کوتاهی در حقّ ما، 3. تصریح به بدیهای دشمنان ما، و دشنام به آنان. وقتی مردم اخبار غلوّ آن دسته را میشنوند ما را تکفیر میکنند و میگویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمهی خود میباشد. و وقتی کوتاهی در حقّ ما را میشنوند، به آن معتقد میشوند، و وقتی بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند. و حال آن که خداوند میفرماید: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ؛ شما مؤمنان به آنانکه غیر خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گویند»
همچنین در روایتی دیگر نیز امام صادق، علیهالسلام، هنگامی آگاه میشوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین میکند، میفرمایند: «او را چه شده است؟! خدا او را از رحمت خودش دور کند، با این کار ما را در معرض اذیت قرار میدهد».
خونهایی که به گردن ما خواهد بود
توهین و لعن بعضی از شیعیان نسبت به مقدّسات اهل تسنن را میتوان عامل اصلی تشدید بسیاری از اختلافات مذهبی و فرقهای در جهان اسلام دانست. که متأسفانه این رفتار علاوه بر مخالفت صریح با کلام و سیرهی عملی ائمه، علیهمالسلام، امروز از هر جهت مخالف مصالح شیعیان و مسلمانان بوده و سودی جز تقویت جبههی دشمنان اسلام ندارد. برای دقت بیشتر در این موضوع توجه به مربوط به بیش از چهار قرن پیش یعنی زمانی که ارتباطات بسیار محدود بوده است جلب مینماییم:
صاحب قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، مینویسد: «[در زمان محقق کرکی] علمای شیعه که در مکّه بودند به علماء اصفهان نوشتند، یعنی به ارباب محرابها و منبرها، که شما سب [=دشنام] مینمایید متخلفین را در اصفهان، و ما در حرمین شریفین میباشیم و ما را عامه به سبب این سب عذاب و سیاست مینمایند...»[انکم تسبون ائمتهم فی اصفهان و نحن فی الحرمین نعذب بذلک العن و السب]
این که ما ظالمان به حق اهلبیت، علیهمالسلام، را مستحق لعن میدانیم و در زیارت عاشورا به لعن آنها میپردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلند، ظالمان به اهلبیت، علیهمالسلام، را لعنت کنند، اما این که مراسمی خاص پیرامون این موضوع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آنها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، باز هم خودْفریبی است که ما را در دامان دشمنانِ اسلام میاندازد؛ چون بخش عمده ثمره برگزاری این مراسم اعلام عمومیِ آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونهای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت.
به هر حال در دنیای امروز که کار غیرشرعی هم در موبایلها میچرخد، این کارها جای خود دارد، دهها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعه این فیلمها هستند، و برگزار کنندگان این مراسم در قبال تخریب وجهه آل بیت و رسالت رسول الله، صلی الله علیه و آله، و جلوگیری از پیشرفت آن مسئولند.
متأسفانه امروز این تصاویر و فیلمها دستآویزهائی برای دور نگاه داشتن ملتهای سنی از حقیقت رسالت رسول الله، صلیالله علیه و آ له، است؛ این تصاویر دستآویزهائی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و...، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه دهها شیعه میکشد، خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولیم و بیتفاوتی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت.
چنانچه حضرت امام باقر، علیهالسلام، مىفرمایند: بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با این که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض میکند: پروردگارا تو خود میدانی که همانا جان مرا گرفتى (و در آن حال) من خون کسى را نریخته بودم (و هیچ خونى به گردنم نبود؟) خداوند فرماید: آرى تو از فلانى روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس زبان به زبان به فلان جبار(و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهرهی تو از خون اوست. (اصول کافی، شیخ کلینی، ج4، ص77)
خاطره آیت الله مرعشی از مراسم عجیب شیعهکشون
در اینجا نمونهای دیگر حوادث ناگوار که از بیموالاتی و بیبصیرتی بعضی رقم میخورد را بخوانید. حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطرهای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی میفرمایند:
«خدا رحمتش کند، درجاتش عالیست، عالیتر کند، مرحوم آیت الله مرعشی، من مکاسب پیش ایشان خواندم، هم کفایه خواندم، هم مکاسب... ایشان بنایشان این بود برای اینکه خسته نشوند، یک قصهای گاهی اوقات یا خیلی از اوقات در میان درس برای شاگردها میگفتند، و یکی از قصههایشان این بود که میگفتند:
پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این بالاخره میخواست برود کردستان و کرمانشاه، این با پدر من خداحافظی کرده علاقه به پدر من داشت، رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، و این عالم جلیلالقدر گفته بود در برگشت قافله ما غروب رسید کرمانشاه، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه وضع کردستان روی قاعده شیعه و سنیگری خیلی بد بود، میگوید دیدم ناگهان اتفاقی آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را برد خانه خیلی هم خدمت کرد به من
بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم. میگوید مرا بردند توی آن جلسه، مرحوم آقا نجفی گفتند، پدرم میگفتند وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیل گُندهها، سبیل کشیدهها دارند میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، اینرا هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل.
میگوید من تعجب کردم، ترس هم منرا گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند، یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، آقای نجفی میگفتند پدر من گفتند چون من همدانیها را میشناختم این قیافه، قیافه همدانی بود، بالاخره آوردندش زیر غُل و زنجیر، یک سفره چرمی هم پَهْن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و یک کسی با یک ضربت گردن آنرا زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند، گفت من غش کردم.
بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است اینرا هم بیایید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده، بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم، ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربة الی الله اینرا میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی.»
ائمه(ع) به چه رفتاری با اهل سنت سفارش میکردند
نکته آخر اینکه ما موظف به جذب و علاقهمند ساختن سایر مسلمین به مکتب اهلبیت علیهمالسلام هستیم راهی که با خوشرویی و مدارا حاصل شده و با توهین و ناسزا گفتن به مخالفین و عقایدشان منافات دارد. آن گونه که هنگامی یکی از اصحاب امام صادق، علیهالسلام، به ایشان عرض میکند: چگونه شایسته است برای ما که با قوم خود، و مردمانی که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟
امام، علیهالسلام، فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آنها پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار میکنند شما نیز همانطور رفتار کنید، به خدا سوگند آنها به عیادت بیمارانشان میروند، و بر جنازههایشان حاضر میشوند، و به سود و ضرر آنها گواهی میدهند، و امانتهای آنان را به آنها بر میگردانند.
و در روایتی دیگر امام میفرمایند: ای زید! با مردم (یعنی عامه و اهل تسنن) با اخلاق خودشان معاشرت کنید، در مساجدشان نماز بخوانید، مریضانشان را عیادت کنید، در تشیع جنازههایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن آنها شوید این کار را بکنید؛ پس اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خدا او را رحمت کند چه نیکو اصحابی تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خداوند جزای او را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است. (برای مطالعه سیره و روایات در مورد وحدت اسلامی نگاه شود به: کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت،مهدی مسائلی، انتشارات سپیده باوران، مشهد 1389.)
در پایان مناسب است همه را به فتوایی از آیت الله العظمی وحید خراسانی توجه دهیم که منبع و مرجع آن، همین روایات نورانی اهلبیت، علیهماسلام، است:
سؤال: باسمه تعالی/ ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهلسنت زندگی میکنند و آنها ما را کافر میدانند و میگویند شیعه کافر است در اینصورت آیا ما هم میتوانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همانطوری که آنها ما را کافر میدانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید./امضاء:جمعی از مؤمنین
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم
هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء، صلی الله علیه وآله وسلم، بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «ولاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «ولاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» والسلام علیکم و رحمة الله