دو راهی ایمان و عاطفه

از امتحان های خطرناک و حسّاس زندگی دنیا  عبور درست و بی خطر از دوراهی جلوه های دنیا است، دو راهی هایی که اگر درست و به موقع انتخاب نشوند تلفات سنگینی را برای حرکت کننده در جاده پر فراز و نشیب دنیا به بار خواهد آورد.

یکی از این دو راهی ها، دو راهی ایمان و عاطفه است، عاطفه پدری و پسری، عاطفه برادری و خواهری، عاطفه شوهر و همسری، عاطفه فامیلی و محبت داشتن به مال و ثروت اندوخته و خانه و کاشانه.

از نگاه قرآن کریم مسلمان و مؤمن واقعی کسی است که در این دو راهی بتواند راهی را انتخاب کند که مورد رضایت خدا و پیامبرش باشد، راهی که انتخابش انسان را از ورود به هلاکت و گمراهی ها  نجات می دهد.

قرآن کریم در سوره مبارکه توبه آیه 24 خطاب به پیامبر می فرماید : بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آورده‏اید، و تجارتى که از کساد شدنش مى‏ترسید، و خانه هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیّت نافرمان بردار را هدایت نمى‏کند!

البته ذکر این مطلب لازم است که موارد هشت گانه ای که در آیه فوق بیان شده اند به طور طبیعی محبتشان بدون اشکال است و حتی در مورد برخی از آن ها هم ( محبت به پدر و مادر) سفارش شده است اما تا وقتی که با علاقه خدایی در تعارض نباشد.

در طول تاریخ فراوان وجود داشته و دارند انسان هایی که هنگام رسیدن به این دو راهی به طور درست و ایمن از آن عبور کرده و به مقصد رسیده اند اما کم هم نبوده و نیستند کسانی که هنگام رسیدن به دو راهی ایمان و عاطفه نتوانسته اند به موقع و درست برای انتخاب راه تصمیم بگیرند.

چند نمونه از تلفات حادثه دو ر اهی ایمان و عاطفه:

1-   زبیر نفر شماره دو لشکر پیغمبر اکرم بود. تنها کسی که به مهاجمین به خانه مولا علی حمله کرد، زبیر بود. با شمشیر به سراغ مهاجمین آمد او را زدند زمین خورد و شمشیرش به یک طرف افتاد، بر سر بنی هاشم داد زد و گفت یا معشر بنی هاشم أ یفعل هذا بعلی و أنتم أحیاء  یعنی خدا مرگتان بدهدچرا ساکت هستید و در شورای شش نفری هم گفت فقط علی اما همین زبیر در نهایت به خاطر فرزندش عاقبت به خیر نشد. امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: زبیر هماره خود را از ما به حساب مى‏آورد، تا آن زمان که فرزند شومش عبد اللَّه پا به عرصه جوانى گذاشت. 

داستان جنگ جمل و شیطنت های فرزند زبیر شاهد بر این سخن مولا است.

2-      در جنگ جمل دو نفر بودند از سران بصره  و شورشیان جمل می دانستند که اگر بخواهند بصره را در دست بگیرند باید این دو را با خود همراه کنند ولی آن ها  مخفی شدند و گفتند ما هیچکس را ملاقات نمی کنیم و طلحه و زبیر را راه ندادند اما عایشه با مادر آنها صحبت کرد و متقاعدشان نمود که فرزندانشان را نزد او بیاورند که نهایتا به جنگ با مولا علی رفتند.

از این دست تلفات در تاریخ کم نبوده و نیستند و در زمان ما هم اشخاصی هستند که در دو راهی ایمان و عاطفه نتوانسته اند راه ایمان را انتخاب کنند و بر همین اساس به خاطر علاقه به فرزند و خانواده آرمان های انقلاب اسلامی را که حاصل زحمات امام و خون شهداء است بر باد داده و می دهند و عجیب است که این اشخاص در عین حال ادعای دلسوزی برای نظام و انقلاب و ترجیح منافع نظام بر منافع شخصی خود را دارند!

در پایان توجه همه به خصوص آقایان مدعی را به این کلام مولا علی علیه السلام جلب می نمایم:

در رکاب پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى‏کردیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مى‏افزود، و ما را در جادّه وسیع حقّ و صبر و برد بارى برابر ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى‏ساخت. گاهى یک نفر از ما و دیگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى‏کردند، و هر کدام مى‏خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به دیگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پیروز مى‏شدیم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى‏کرد. پس آنگاه که خدا، راستى و اخلاص ما را دید، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پیروزى را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد و در سرزمین‏هاى پهناورى نفوذ کرد. به جانم سوگند اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه‏اى براى دین استوار نمى‏ماند، و شاخه‏اى از درخت ایمان سبز نمى‏گردید. به خدا سوگند، شما هم اکنون از سینه شتر خون مى‏دوشید و سرانجامى جز پشیمانى ندارید.

فاعتبروا یا أولی الأبصار

 

لینک خبر در سایت بافق نیوز